زائری بارانی ام آقا به دادم میرسی؟
بی پناهم،خسته ام، تنها، به دادم میرسی؟
گرچه آهو نیستم اما پر از دلتنگیم،
ضامن چشمان آهوها به دادم میرسی؟
من دخیل التماسم را به چشمانت بسته ام،
هشتمین دردانه ی زهرا به دادم میرسی...؟
حس غریبی دارد امشب..
درین شب حزن انگیز به یاد همه دوستان باشیم
التماس دعا
من از نهایت شب حرف میزنم
من از نهایت تاریکی
واز نهایت شب حرف میزنم
اگر به خانه من آمدی برای من ای مهربان چراغ بیار
و یک دریچه که از ان
به ازدحام کوچه خوشبخت بنگرم..
باز باران با ترانه میخورد بر بام خانه
یادم امد کربلا را،دشت پرشور و بلا را
گردش یک اربعینی،گرم و خونین
لرزش طفلان نالان،زیر تیغ و نیزه ها را
با صدای گریه های کودکانه
وندر آن صحرای سوزان
میروند طفلان خسته
پرز ناله
دلشکسته
پای خسته
باز باران... قطره قطره،میچکد از چوب محمل
خاک های چادر زینب،به ارامی شود گل...
باز باران با محرم ...
با سلام...
هر آنکه جانب اهل خدا نگه دارد
خداش در همه حال از بلا نگه دارد،
حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
که آشنا سخن آشنا نگه دارد.
به وبلاگ خودتون خوش اومدین...
ALON in the DARK با سلام خوش اومدین،امیدوارم لحظات خوشی را در این وبلاگ بگذرانید. این محیط دوستانه جهت آشنایی و تبادل اطلاعات ایجاد شده است و پیشنهاد راه اندازی این صفحه استاد سلامی (آموزشگاه افق طلایی) بوده اند،امیدوارم در این مهم مرا یاری نمایید. |