باز باران با ترانه میخورد بر بام خانه
یادم امد کربلا را،دشت پرشور و بلا را
گردش یک اربعینی،گرم و خونین
لرزش طفلان نالان،زیر تیغ و نیزه ها را
با صدای گریه های کودکانه
وندر آن صحرای سوزان
میروند طفلان خسته
پرز ناله
دلشکسته
پای خسته
باز باران... قطره قطره،میچکد از چوب محمل
خاک های چادر زینب،به ارامی شود گل...
باز باران با محرم ...
ALON in the DARK با سلام خوش اومدین،امیدوارم لحظات خوشی را در این وبلاگ بگذرانید. این محیط دوستانه جهت آشنایی و تبادل اطلاعات ایجاد شده است و پیشنهاد راه اندازی این صفحه استاد سلامی (آموزشگاه افق طلایی) بوده اند،امیدوارم در این مهم مرا یاری نمایید. |